چلیپاسنگ یا خاچکار، سنگنوشتههایی با نقش صلیب هستند که نمونهای بینظیر از هنر سنگتراشی دوران باستان و قرون وسطی به شمار میروند. این آثار هنری منحصراً در مناطق ارمنینشین خلق شدهاند.
هر تمدنی ، واژههای خاصی به میراث بشری افزوده است . کلماتی که بیانگر هویت و ارزشهای منحصربهفرد آن فرهنگ هستند و معمولاً معادلی در دیگر زبانها ندارند. «خاچکار» یکی از این واژههای ارمنی است که امروزه در سطح جهانی شناخته شده است. این اصطلاح به شکلی ویژه از هنر حکاکی اشاره دارد که تنها در سرزمینهای ارمنینشین دوران باستان و قرون وسطی دیده میشود.
خاچکارها پدیدهای منحصر به فرد در هنر جهان محسوب میشوند. این آثار شامل صلیبهایی با طراحی خاص هستند که بین قرون هشتم تا نهم میلادی به کمال رسیدند. ویژگی بارز آنها صلیبهایی با بازوهای نامتقارن است که بر پسزمینهای از نقوش گیاهی و هندسی ظریف تراشیده شدهاند.
دلایل ساخت خاچکارها متنوع بود. از گرامیداشت پیروزیهای نظامی و بزرگداشت قدیسان گرفته تا مناسبتهایی مانند ساخت بناهای مهم، تاجگذاری پادشاهان، انتصاب مقامات مذهبی، یا حتی به عنوان نمادی برای عهد و پیمانها. بسیاری از این سنگنوشتهها نیز با اهداف مذهبی مانند طلب آمرزش، بخشایش گناهان یا نجات روح درگذشتگان ساخته میشدند. از قرن سیزدهم به بعد، نصب خاچکار بر مزارها نیز مرسوم شد.
بسیاری از خاچکارها، به ویژه نمونههای متعلق به قرون وسطی، حاوی کتیبههایی هستند که جزئیات ارزشمندی مانند تاریخ ساخت، نام سازنده، دلیل ایجاد اثر و نام حامی مالی را در بر میگیرند. این کتیبههای تاریخی چنان غنی هستند که باستانشناسان به آنها لقب «کتابهای سنگی» دادهاند.
در گسترهی وسیع هنرهای مسیحی شرقی، خاچکارها (چلیپاسنگهای ارمنی) جایگاهی منحصر به فرد دارند. این آثار سنگی حکاکیشده که عمدتاً بین سدههای نهم تا هفدهم میلادی ساخته شدهاند، تنها سنگ قبر یا بنای یادبود نیستند، بلکه گواهی زنده از تلفیق عمیق باورهای دینی، سنتهای هنری و هویت ملی ارامنه به شمار میروند. در سرزمین ایران که از دیرباز میزبان جامعهی ارمنی بوده، نمونههای ارزشمندی از این هنر مقدس وجود دارد که هر یک روایتی گویا از تاریخ پر فراز و نشیب این قوم را بازمیگویند.
خاستگاه خاچکارها را باید در تحولات تاریخی ارمنستان جستجو کرد. پس از رسمیت یافتن مسیحیت در ارمنستان در سال ۳۰۱ میلادی، صلیب به نمادی بنیادین در فرهنگ این سرزمین تبدیل شد. اما اوج هنر خاچکارسازی به دورهای مربوط میشود که ارمنستان تحت سلطهی بیزانس، اعراب و سپس سلجوقیان قرار داشت. در این برهه، خاچکارها به عنوان نمادی از مقاومت فرهنگی و دینی ارامنه پدیدار شدند. این سنگها عمدتاً از توف (سنگ آتشفشانی) ساخته میشدند که هم به دلیل فراوانی در ارمنستان و هم به خاطر قابلیت بالای حکاکی، مادهای ایدهآل برای این هنر محسوب میشد.
زیباییشناسی خاچکارها حاصل ترکیب چندین عنصر هنری است. در مرکز هر خاچکار، صلیبی با بازوهای گشاده دیده میشود که نماد مسیح و رستگاری است. این صلیب بر روی دایرهای قرار گرفته که نشانگر جاودانگی و خورشید (نماد مسیح به عنوان نور جهان) است. اما آنچه خاچکارها را به آثار هنری کمنظیر تبدیل میکند، تزئینات ظریف و پرکارگردی است که تمام سطح سنگ را میپوشاند. این نقوش که با دقتی حیرتآور تراشیده شدهاند، شامل برگهای مو، شاخههای پیچک، گلهای انار (نماد باروری و زندگی) و گاه تصاویر حیوانات اساطیری میشود. در برخی خاچکارهای متأخرتر، تأثیر هنر اسلامی در نقوش هندسی مشهود است که نشاندهندهی تعامل فرهنگی ارامنه با همسایگان مسلمانشان است.
ایران به دلیل همجواری تاریخی با ارمنستان و حضور دیرینهی جامعهی ارمنی، از جمله کشورهایی است که نمونههای ارزشمندی از هنر خاچکار را در خود جای داده است. یکی از مهمترین مجموعههای خاچکار در ایران در محوطهی کلیسای وانک اصفهان قرار دارد. این خاچکارها که برخی از آنها در سدهی هفدهم از جلفای قدیم (در ساحل ارس) به اصفهان منتقل شدهاند، از نظر هنری و تاریخی اهمیت فراوانی دارند و نمونههای ارزشمندی هستند که نقوش آن تأثیرپذیری از هنر صفوی را نشان میدهد.
در شمال غرب ایران، به ویژه در آذربایجان شرقی، نمونههای دیگری از خاچکارها دیده میشود. گورستان ارامنهی تبریز که در محلهی لیلاوا قرار دارد، مجموعهای از خاچکارهای تاریخی را در خود جای داده است. متأسفانه بسیاری از این آثار به دلیل عوامل جوی و بیتوجهی آسیب دیدهاند، اما نمونههای باقیمانده گویای غنای هنری این منطقه هستند. در منطقهی جلفای ارس (در مرز ایران و نخجوان) نیز تا پیش از تخریب گستردهی خاچکارها در دههی ۱۹۹۰، هزاران نمونه از این آثار وجود داشت که برخی از آنها به موزههای ایران و ارمنستان منتقل شدند.
خاچکارهای ایران از نظر تاریخی چند دورهی متمایز را پشت سر گذاشتهاند. قدیمیترین نمونههای موجود در ایران متعلق به دورهی سلجوقی و ایلخانی هستند که تحت تأثیر هنرِ دوره ی اسلامی قرار داشتند. در دورهی صفوی، با انتقال ارامنه جلفا به اصفهان، هنر خاچکارسازی رونق تازهای یافت و خاچکارهای این دوره اغلب با نقوش گیاهی ظریف و کتیبههای مفصلی همراه هستند. در دورهی قاجار، اگرچه کیفیت هنری خاچکارها کاهش یافت، اما تعداد آنها افزایش پیدا کرد و بیشتر به عنوان سنگقبر مورد استفاده قرار گرفتند.
امروزه هنر خاچکارسازی اگرچه مانند گذشته رونق ندارد، اما به عنوان بخشی از هویت فرهنگی ارامنه همچنان زنده نگه داشته میشود. در سال ۲۰۱۰، سازمان یونسکو هنر خاچکار را به عنوان میراث فرهنگی ناملموس بشریت به ثبت رساند. این اقدام باعث شد توجه جهانیان به این هنر باستانی جلب شود. در ایران نیز اگرچه برخی خاچکارهای تاریخی نیازمند مرمت و حفاظت فوری هستند، اما وجود آنها گواهی است بر تنوع فرهنگی غنی این سرزمین و نقش ارامنه در شکلگیری تمدن ایرانی.
بررسی خاچکارهای ایران تنها از منظر هنری کافی نیست. این آثار از جنبههای جامعهشناسی، مردمشناسی و تاریخ هنر نیز حائز اهمیت هستند. آنها نشان میدهند که چگونه یک جامعهی مذهبی توانسته در بستر یک فرهنگ بزرگتر، هویت خود را حفظ کند و در عین حال با فرهنگ میزبان تعامل داشته باشد.
نقوش به کار رفته در خاچکارهای ایران گاه آمیختهای از نمادهای مسیحی و عناصر هنر ایرانی هستند که خود موضوع پژوهشی جداگانه است.
متأسفانه بسیاری از خاچکارهای ایران در معرض خطر نابودی قرار دارند. عوامل طبیعی مانند فرسایش و زمینلرزه، همراه با عوامل انسانی مانند توسعهی شهری و بیتوجهی، تهدیداتی جدی برای این گنجینههای فرهنگی محسوب میشوند. لازم است نهادهای مسئول با همکاری جامعهی ارمنی ایران برنامهای جامع برای مستندسازی، مرمت و حفاظت از این آثار تدوین کنند. ایجاد بانک اطلاعاتی جامع از خاچکارهای ایران، تهیهی نقشهی دقیق پراکندگی آنها و آموزش استادکاران برای مرمت اصولی این آثار از جمله اقداماتی است که میتواند به حفظ این میراث بیهمتا کمک کند.
در پایان باید گفت خاچکارهای ارامنه ایران تنها سنگهای تراشیدهشده نیستند، بلکه صفحههایی از تاریخ هستند که روایتگر داستان مردمی است که با حفظ هویت خود، در ساختن تمدن ایرانی سهیم بودهاند. مطالعهی این آثار میتواند پنجرهای به روی درک بهتر روابط فرهنگی بین ارامنه و دیگر اقوام ایرانی بگشاید و الگویی از همزیستی مسالمتآمیز ادیان و فرهنگها را به نمایش بگذارد.


